با توجه به اینکه این اولین حضور جدی و تمام و کمال جناب خان به عنوان یک شخصیت مستقل از برنامه «خندوانه» در تلویزیون است این سؤال وجود دارد که آیا دور استفاده از شخصیت هایی که در قالب برنامه هایی دیگر مشهور شده اند و مورد توجه مخاطبان بوده اند در چهارچوب جدید بالاخره نتیجه می دهد یا باطل است؟
برنامه «خندوانه» اولین بار در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ کار خود را آغاز کرد و در طی هشت فصل توانست رضایت بالای مخاطبان را در سال های متوالی حفظ کند. رامبد جوان در این برنامه توانست رویکرد های تازه ای از کمدی را برای مخاطب آشنا تر و جدی تر کند و به صورت جدی واژه «استندآپ کمدی» را میان مردم رایج کرد.
شاید مهم ترین نقطه قوت این برنامه تیم نویسندگان قوی و به روزی بود که از تمامی فرصت هایی که در قالب آن برنامه در دست داشتند بیشترین استفاده را می بردند. این برنامه که آیتم هایی فکر شده و دقیق داشت با برنامه ریزی که برای هر فصل و هر برنامه داشت نشان داد که دقت ظرافت و کار با پایه و اساس همیشه نتیجه بخش است.
پس از پایان پخش خندوانه و در مرداد سال ۱۴۰۱ و حواشی که ساخت یا عدم ساخت مجدد این برنامه داشت مدیران شبکه نسیم همواره به دنبال جایگزینی برای آن بودند. خندوانه با حضور منظم روی آنتن همواره مخاطبان زیادی را پای آنتن شبکه نسیم می آورد اما بعد از پایان این برنامه قرار بود چه برنامه جایگزینی وجود داشته باشد؟
مدیران و برنامه ریزان این شبکه به جای ایجاد خلاقیت و داشتن ایده های نو برای از دست ندادن مخاطبان دست به تکرار مسیر های قبلی خود زدند.
پایان خندوانه و آغازی که توفیقی نداشت
یکی از شبیه ترین برنامه ها به خندوانه پس از پایان آن برنامه بگو بخند است. این برنامه که تا این لحظه سه فصل از آن روی آنتن رفته حول محور استندآپ کمدی شعر طنز و تئاتر است. مجری این برنامه عبدالله روا است و کارگردانی آن بر عهده شهاب عباسی است. در فصل دو این برنامه نعیمه نظام دوست شهرام شکیبا و شهاب عباسی به عنوان داور حضور داشتند و در فصل سوم نصرالله رادش نیز گروه داوران و بگو بخند را همراهی می کند.
پیش از بگو بخند نیز شبکه نسیم و دیگر شبکه های تلویزیون با برنامه هایی که مضمون آنها ایده های تکراری داشت آنتن را پر می کردند اما نکته کاملاً واضح این است که این برنامه های نمی توانند مخاطب سابق را جذب و علاقه مندی که قبلاً وجود داشت را ایجاد کنند. آن چیزی که می تواند روح زنده یک برنامه تلویزیونی باشد همراهی فعال مخاطبان با آن برنامه است و این دقیقا نکته ای هست که در حال حاضر در مورد هیچکدام از برنامه های حال حاضر حس نمی شود. دکورسازی مشابه ایده های دست دو مجری گری های غیر حرفه ای و نداشتن معنا و هدف برای ارائه نکاتی هستند که در برنامه سازی های اخیر شبکه های مختلف تلویزیون قابل لمس است. به نظر می آید اتاق فکری وجود ندارد تا بتواند به دور از ابتذال کمک گیری از شوخی های سطحی پر تکرار در فضای مجازی و از همه مهم تر تکرار غیر هدف مند آیتم ها و برنامه های قبلی مردم را برای ساعاتی به شکلی درست سرگرم کند.
شاید بزرگ ترین نقدی که به برنامه هایی مثل بگو بخند وارد است نداشتن یک راه علمی و فکر شده برای گرفتن خنده از مردم و ایجاد هیجان برای آن هاست.
مخاطبان تلویزیون بار ها ثابت کرده اند که از ایده های جدید و معنا دار حمایت می کنند اما به نظر می رسد ایده ای نو و قابل بحث وجود ندارد.
این جناب خان همان جناب خان است
استفاده از شخصیت جناب خان در موقعیتی تازه باز هم تکرار مکررات در بدنه ای مبهم و نگران کننده است. برای سال های طولانی مخاطب به خوبی جناب خان را می شناسد و حالا حضور او در قالبی تازه می تواند برای تیم نویسندگان برنامه هزار و یک چالشی جدی باشد که خروجی آن قابل پیش بینی نیست.
استفاده از هنرمندان و بازیگران مطرح به عنوان مجری اتفاقی که بار ها در برنامه های مخالف رخ داده است یکی از راه هایی است که برنامه ریزان صدا و سیما برای پر بیننده شدن برنامه ها استفاده کرده اند اما حتی این روش هم آن طور که باید جوابگو نبوده است و نبود مجری حرفه ای در بدنه شبکه ها به وضوح حس می شود.
در شرایطی که برنامه سازان تلویزیون در معرفی اسم های تازه موفق نبوده اند رو کردن به شخصیت های قدیمی تر برای آنها تنها راه نجات محسوب می شود آن هم به در نظر گرفتن این مشکل اساسی که مخاطبان تا کنون از استفاده مجدد این چهره ها استقبال خوبی نکرده اند.
نگاه به طنز با موقعیت های تازه.
اما به طور کلی چرا؟ چرا قبلاً چهره های تازه می توانستند در گام بلند خود موفق باشند و حالا این طور نیست؟ چرا تلویزیون نمی تواند برنامه ای داشته باشد که دوباره وجه اشتراک خاطرات عمومی مردم باشد؟
چرا برنامه های و شخصیت سازی هایی که قبلاً نتیجه بخش بوده است در حالتی دیگر شکست خورده می شود؟
به نظر می رسد اساسی ترین مشکل عدم وجود متن قوی و فکر شده باشد. هیچ کدام از مدیران جدید از دریچه های ذهنی جدید برای شکل گیری موقعیت های تازه استفاده نمی کنند.
جدای از همه این مسائل به نظر می رسد مدیران شبکه های مختلف به نوعی تلاش خاصی برای شکل دادن بستری جدید و کمک به حال بی جان برنامه ها ندارند.
در طول یک دهه این روز ها در رسانه ملی شاهد کمبود برنامه برای افراد با سلایق مختلف و سنین مختلف هستیم. عدم برنامه ریزی و نگاه جدی به هدف مندی برنامه ها و از دست دادن برنامه سازانی که خودشان را در مقاطع مختلف نشان داده بودند شاید این روز ها بیشتر از هر زمانی مشکل ساز شده باشد.
کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورده است؟ / قحط الرجال صدا و سیما در برنامه سازی!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورده است؟ / قحط الرجال صدا و سیما در برنامه سازی!" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورده است؟ / قحط الرجال صدا و سیما در برنامه سازی!"، کلیک کنید.