نکات دستوری ستایش فارسی دهم | آموزش کامل و جامع

نکات دستوری ستایش فارسی دهم | آموزش کامل و جامع

نکات دستوری ستایش فارسی دهم

تحلیل دستوری شعر ستایش فارسی دهم به شما کمک می کند تا علاوه بر درک عمیق تر معنی، به نقش کلمات و اجزای جمله هم مسلط بشید و حسابی برای امتحان ها آماده بشید. این شعر که اولین درس کتاب ادبیات فارسی دهم هست، پر از نکات ریز و درشت گرامریه که با هم قراره موشکافی کنیم. پس اگه دنبال یه راهنمای کامل و خط به خط هستید، جای درستی اومدید!

شعر «ستایش» که اول کتاب فارسی دهم اومده، همونطور که از اسمش پیداست، در وصف و ستایش خداست. شاعر با کلمات ساده اما عمیق، بزرگی و آفرینش پروردگار رو به تصویر کشیده. ولی خب، فقط معنی کردن شعر کافی نیست؛ برای اینکه حسابی تو درس ادبیات قوی بشیم و بتونیم از پس سوالات پیچیده امتحانی بربیایم، لازمه که دست و پنجه نرم کردن با نکات دستوری ستایش فارسی دهم رو یاد بگیریم. این مقاله قراره به شما نشون بده چطور تک تک کلمات و گروه های دستوری این شعر رو بشناسید و نقششون رو توی جمله پیدا کنید.

چرا نکات دستوری در شعر ستایش اهمیت داره؟

شاید فکر کنید که دونستن معنی و آرایه های ادبی خودش به تنهایی برای فهم یه شعر کافیه. درسته که اینا خیلی مهمن، ولی نقش دستوری کلمات، مثل ستون فقرات یه ساختمان می مونه. اگه ستون ها رو نشناسیم، ممکنه توی تحلیل های ادبی هم به مشکل بخوریم. مثلاً، ممکنه معنی یه کلمه رو بدونیم، اما ندونیم توی اون بیت خاص، فاعل جمله است یا مفعول، یا اصلاً یه متممه. این مسئله روی درک درست مفهوم بیت و حتی کشف آرایه های ادبی هم تأثیر مستقیم داره.

جدای از این، سوالات امتحانی و حتی کنکور، خیلی وقت ها روی همین نکات دستوری تمرکز می کنن. ازمون می خوان که حذف به قرینه رو تشخیص بدیم، انواع فعل ها رو پیدا کنیم، یا تفاوت ترکیب وصفی و اضافی رو بفهمیم. اگه این زیر و بم ها رو بلد نباشیم، نمره کامل گرفتن توی این بخش ها حسابی سخت می شه. پس، بیاین با هم یه سفر عمیق به دنیای دستور زبان در شعر ستایش داشته باشیم تا هیچ نکته ای از دستمون در نره.

تحلیل دستوری بیت به بیت شعر ستایش فارسی دهم

حالا که اهمیت این موضوع رو فهمیدیم، بریم سراغ بخش اصلی و هیجان انگیز مقاله مون: تحلیل خط به خط نکات دستوری ستایش فارسی دهم. هر بیت رو جداگانه بررسی می کنیم، معنی کوتاهش رو می گیم و بعدش با جزئیات وارد قلمرو دستوری می شیم.

بیت اول: «به نام کردگارِ هفت افلاک / که پیدا کرد آدم از کفی خاک»

معنی اجمالی: سخنم رو با نام خداوندی شروع می کنم که آفریننده هفت آسمان (کل جهان) هست و آدم رو از مشتی خاک آفرید.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • به نام: این یه گروه حرف اضافه و متمم هستش. حرف اضافه «به» و اسم «نام» که متمم محسوب میشه. توی اینجا کارش مثل یه قید آغازین هستش که میگه با چی شروع می کنیم.
  • کردگار: مضاف الیه «نام» به حساب میاد. یعنی نامِ کردگار.
  • هفت افلاک: این خودش یه ترکیب اضافیه. «هفت» صفت عدد برای «افلاک» هستش و «افلاک» هم مضاف الیه «کردگار». (کردگارِ افلاک، که هفت تا هستند).
  • که: این کلمه اینجا ضمیر موصولیه و مرجعش همون «کردگار» هستش. یعنی می تونیم بگیم «آن کردگاری که…». پس نقشش فاعل فعل «پیدا کرد» در جمله پیرو بعد از خودش هست.
  • پیدا کرد: این یه فعل ماضی ساده و از نوع متعدی (گذرا) هستش. یعنی مفعول می گیره.
  • آدم: مفعول فعل «پیدا کرد» هستش. «که آدم را پیدا کرد». «را» در اینجا محذوفه.
  • از کفی خاک: اینم یه گروه حرف اضافه و متممه. «از» حرف اضافه، «کفی» متمم حرف اضافه و «خاک» هم مضاف الیه «کفی» (کفِ خاک). این گروه نقشی شبیه قید حالت یا قید منشأ رو بازی می کنه.
  • شروع می کنم / آغاز می کنم: فعل محذوف به قرینه معنوی هستش. یعنی با اینکه توی شعر نیست، مفهومش به ما میگه که «به نام کردگار … (شروع می کنم)».

بیت دوم: «الهی، فضلِ خود را یارِ ما کن / ز رحمت، یک نظر در کارِ ما کن»

معنی اجمالی: خدایا، لطف و بخششت رو همیشه همراه ما کن و از روی مهربونیت، یه نگاه و توجهی هم به کار ما داشته باش.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • الهی: اینجا «الهی» منادا هستش، یعنی انگار داریم خدا رو صدا می زنیم: «ای خدا». «ی» نشانه ندای محذوفه.
  • فضل: مفعول جمله است. دقت کنید که «را» نشانه مفعوله. «فضلِ خود را یار ما کن» یعنی لطف خودت رو یار ما بکن.
  • خود: این یه ضمیر مشترکه و مضاف الیه «فضل» هستش. (فضلِ خودِ تو).
  • را: نشانه مفعولیت برای کلمه «فضل».
  • یار کن: این یه فعل مرکب امره (یار + کن).
  • ما: متمم «یار کن» محسوب می شه. (یارِ ما باش).
  • ز رحمت: «ز» حرف اضافه (به معنی از) و «رحمت» متمم حرف اضافه است. این گروه نقش قید حالت یا قید علت رو داره.
  • یک نظر: ترکیب وصفی (یک: صفت عدد، نظر: اسم). این گروه مفعول فعل «کن» هستش. (یک نظر کن).
  • در کارِ ما: گروه حرف اضافه و متمم. «در» حرف اضافه، «کار» متمم و «ما» مضاف الیه «کار». می تونه نقش قید مکان یا متمم فعل «کن» رو داشته باشه.
  • کن: فعل امره.

بیت سوم: «تویی رزاقِ هر پیدا و پنهان / تویی خلّاقِ هر دانا و نادان»

معنی اجمالی: خدایا، تو روزی دهنده تمام موجودات، چه آشکار و چه پنهان هستی و آفریننده هر دانا و نادانی.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • تویی: این کلمه از «تو» (ضمیر شخصی) و «ی» (فعل اسنادی هستی به شکل مخفف) تشکیل شده. اینجا «تو» مسندالیه و «ی» فعل اسنادیه.
  • رزاق: مسند «تویی» (رزاق هستی).
  • هر پیدا و پنهان: «هر» صفت مبهم برای «پیدا و پنهان». «پیدا و پنهان» به صورت مجاز از تمام موجودات هستش و مضاف الیه «رزاق».
  • خلاق: مسند «تویی» در مصراع دوم.
  • هر دانا و نادان: «هر» صفت مبهم و «دانا و نادان» هم مضاف الیه «خلاق». این عبارت هم به صورت مجاز از تمام انسان ها یا موجودات استفاده شده.

بیت چهارم: «زهی گویا ز تو کام و زبانم / تویی هم آشکارا هم نهانم»

معنی اجمالی: خوشا به حال من که کام و زبانم به خاطر تو گویاست (قدرت سخن گفتن دارم). تو هم ظاهر منی و هم باطن من.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • زهی: این یه شبه جمله یا شبه قید تعجب و تحسینه.
  • گویا: مسند جمله «کام و زبانم گویا (هست)».
  • ز تو: گروه حرف اضافه و متمم. «ز» حرف اضافه (از) و «تو» متمم. نقش قید علت داره (به خاطر تو).
  • کام و زبانم: «کام و زبان» نهاد جمله است و «م» ضمیر متصل مضاف الیه (کام و زبانِ من).
  • تویی: مثل بیت قبل، «تو» مسندالیه و «ی» فعل اسنادی (هستی).
  • هم آشکارا هم نهانم: «آشکارا» و «نهان» هر دو مسند برای «تویی» در مصراع دوم هستند. «م» هم ضمیر متصل مضاف الیه (آشکارا و نهانِ من).

بیت پنجم: «چو در وقت بهار آیی پدیدار / حقیقت، پرده برداری ز رخسار»

معنی اجمالی: وقتی در فصل بهار نمایان می شی (در طبیعت دیده می شی)، حقیقتاً پرده از چهره زیبای خودت برمی داری و خودت رو آشکار می کنی.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • چو: حرف ربط به معنی «وقتی که».
  • در وقت بهار: گروه حرف اضافه و متمم. نقش قید زمان رو داره. «وقت» متمم و «بهار» مضاف الیه «وقت».
  • آیی: فعل مضارع اخباری (می آیی) که اینجا به معنی «می شوی» یا «می گردی» به کار رفته.
  • پدیدار: مسند برای فعل «آیی» (پدیدار می شوی).
  • حقیقت: قید تأکید (به راستی، واقعاً).
  • پرده برداری: فعل مرکب مضارع اخباری (پرده برمی داری).
  • ز رخسار: گروه حرف اضافه و متمم. «ز» (از) حرف اضافه و «رخسار» متمم. رخسار اینجا متمم فعل «برداری» به حساب میاد.

بیت ششم: «فروغِ رویت اندازی سویِ خاک / عجایب نقش ها سازی سوی خاک»

معنی اجمالی: روشنایی چهره ات (لطف و رحمتت) رو به سمت زمین می تابونی و نقش های عجیب و غریب (گل ها و گیاهان) روی زمین می سازی.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • فروغِ رویت: «فروغ» مفعول فعل «اندازی» هستش و «روی» مضاف الیه «فروغ». «ت» هم ضمیر متصل مضاف الیه (رویِ تو).
  • اندازی: فعل مضارع اخباری (می اندازی).
  • سویِ خاک: گروه حرف اضافه و متمم. «سوی» حرف اضافه و «خاک» متمم. نقش قید مکان رو داره.
  • عجایب نقش ها: «نقش ها» مفعول فعل «سازی» و «عجایب» صفت برای «نقش ها» هستش. (نقش های عجیب).
  • سازی: فعل مضارع اخباری (می سازی).
  • سوی خاک: مثل مصراع اول، قید مکان.

بیت هفتم: «گل از شوقِ تو خندان در بهارست / از آنَش رنگ هایِ بی شمار است»

معنی اجمالی: گل ها به خاطر شوق و عشق به تو، در بهار خندان (شکوفا) هستند و به همین دلیل رنگ های بی شماری دارند.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • گل: نهاد جمله.
  • از شوقِ تو: گروه حرف اضافه و متمم. «از» حرف اضافه، «شوق» متمم و «تو» مضاف الیه «شوق». نقش قید علت داره.
  • خندان: مسند برای فعل «هست» (که در «در بهارست» مخفی شده).
  • در بهارست: گروه حرف اضافه و متمم (قید زمان) + فعل اسنادی «است» به صورت مخفف.
  • از آنَش: «از آن» گروه حرف اضافه و متمم (قید علت). «ش» اینجا ضمیر متصله و به «گل» برمی گرده. این «ش» نقش متمم فعل «است» رو داره یا میشه گفت جهش ضمیره (برای آن گل).
  • رنگ هایِ بی شمار: «رنگ ها» نهاد جمله و «بی شمار» صفت برای «رنگ ها».
  • است: فعل اسنادی.

بیت هشتم: «هر آن وصفی که گویم ، بیش از آنی / یقین دانم که بیشک جانِ جانی»

معنی اجمالی: هر وصفی که درباره تو بگویم، تو از آن والاتری. مطمئنم که بی شک جانِ جان ها (اصل و حقیقت هستی) تو هستی.

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • هر آن وصفی: «هر» صفت مبهم، «آن» صفت اشاره، «وصفی» مفعول فعل «گویم».
  • که: ضمیر موصولی.
  • گویم: فعل مضارع التزامی (بگویم).
  • بیش از آنی: «بیش» قید. «از آن» گروه حرف اضافه و متمم. «ی» فعل اسنادی (هستی). یعنی: «تو بیش از آن (وصف) هستی».
  • یقین دانم: «یقین» قید تأکید. «دانم» فعل مضارع اخباری.
  • که: حرف ربط.
  • بی شک: قید تأکید (بدون شک).
  • جانِ جانی: «جانِ جان» ترکیب اضافی. «ی» فعل اسنادی (هستی). «تو جانِ جان هستی».

بیت نهم: «نمی دانم ، نمی دانم ، الهی / تو دانی و تو دانی ، آن چه خواهی»

معنی اجمالی: نمی دانم و نمی دانم، ای خدا. فقط تو می دانی و می دانی آنچه را که خودت می خواهی (اراده می کنی).

قلمرو دستوری و نقش کلمات:

  • نمی دانم: فعل مضارع اخباری (من نمی دانم).
  • الهی: منادا (ای خدا).
  • تو دانی: «تو» نهاد و «دانی» فعل مضارع اخباری (می دانی).
  • و: حرف ربط.
  • آن چه خواهی: «آن» ضمیر اشاره که مفعول فعل «دانی» (آن را می دانی). «چه» ضمیر موصولی و «خواهی» فعل مضارع اخباری. در واقع «آنچه خواهی» یک جمله اسمیه مفعولی برای فعل «دانی» هستش (تو می دانی چه چیزی را که می خواهی).

نکات دستوری کلی و برجسته در شعر ستایش

بعد از اینکه بیت به بیت نکات دستوری ستایش فارسی دهم رو بررسی کردیم، حالا وقتشه که چند تا نکته کلی و مهم رو که توی این شعر زیاد دیدیم یا برای ادبیات فارسی خیلی مهمن، با هم مرور کنیم. این ها همون چیزایی هستن که توی امتحان ها حسابی به کارتون میان.

حذف فعل و اجزای جمله: تشخیص گنجینه های پنهان

شعر فارسی، به خصوص شعرهای کلاسیک، پر از حذف هاییه که شاعر برای زیبایی، وزن، یا حتی پرهیز از تکرار انجام داده. توی شعر ستایش هم این موضوع رو دیدیم:

اولین و مهم ترین حذف، توی بیت اول اتفاق افتاد: «به نام کردگار هفت افلاک…» که فعل «شروع می کنم» یا «آغاز می کنم» به قرینه معنوی حذف شده بود. یعنی خواننده خودش با توجه به مفهوم، فعل رو می فهمه.

این حذف ها معمولاً به دو دسته تقسیم میشن:

  1. حذف به قرینه لفظی: وقتی که فعل یا بخشی از جمله قبلاً تو متن اومده باشه و دوباره تکرار نشه.
  2. حذف به قرینه معنوی: وقتی که معنی جمله خودش نشون میده که چه کلمه ای حذف شده (مثل بیت اول ستایش).

تشخیص حذف، نیاز به دقت و فهم عمیق از معنی بیت داره. همیشه سعی کنید جملات رو کامل تو ذهنتون تصور کنید.

انواع فعل: پایه های اصلی هر جمله

فعل ها نقش قلب جمله رو دارن و بدون اونا، مفهوم ناقصه. توی شعر ستایش انواع فعل ها رو دیدیم:

  • فعل ماضی (گذشته): مثل «پیدا کرد» در بیت اول. (کاری که در گذشته انجام شده).
  • فعل مضارع (حال و آینده): مثل «اندازی»، «سازی»، «گویم»، «دانم»، «دانی» و «خواهی». (کاری که در حال انجام یا قرار است انجام شود).
  • فعل امر: مثل «یار ما کن» و «در کار ما کن» در بیت دوم. (دستور یا درخواستی که انجام بشه).

یه نکته مهم دیگه، «افعال مرکب» هستن. فعل مرکب از یک اسم + یک فعل ساده ساخته می شه که معنی جدیدی پیدا می کنه. مثلاً «پیدا کرد» (پیدا + کرد) و «یار کن» (یار + کن) توی همین شعر ستایش، مثال های خوبی برای فعل مرکب هستند.

انواع ضمایر: کلمات جانشین

ضمایر برای جلوگیری از تکرار اسم ها به کار میرن و توی شعر هم حسابی کاربرد دارن:

  1. ضمایر شخصی: مثل «تو» (در «تویی») و «ما» (در «یار ما کن»). این ضمایر می تونن جدا یا متصل باشن.
  2. ضمیر مشترک: «خود» که در «فضلِ خود» دیدیم. این ضمیر به تمام اشخاص برمی گرده.
  3. ضمیر موصولی: «که» در بیت اول «که پیدا کرد آدم…». این ضمیر جملات رو به هم وصل می کنه.
  4. ضمیر متصل مضاف الیه: «م» در «زبانم» یا «ت» در «رویت». این ضمایر نشون دهنده مالکیت یا ارتباط هستند.

یادتون باشه که گاهی ضمیر به قرینه معنوی حذف می شه یا «جهش ضمیر» اتفاق می افته (مثل «ش» در «از آنش» که به «گل» برمی گرده).

ترکیب های وصفی و اضافی: پیچیدگی های شیرین زبان

تشخیص ترکیب وصفی (صفت + موصوف) و اضافی (مضاف + مضاف الیه) توی شعر خیلی مهمه. یه راه ساده برای تشخیص اینه که:

  • اگه بین دو کلمه «ـِ» (کسره اضافه) قرار بدیم و معنی «تر» یا «ترین» بده، ترکیب وصفیه (مثلاً «گلِ زیبا» ⬅️ «زیباتر»).
  • اگه معنی «مالِ» بده، ترکیب اضافیه (مثلاً «کتابِ احمد» ⬅️ «کتابِ مالِ احمد»).

توی شعر ستایش مثال های خوبی از این ترکیبات داریم:

  1. ترکیب وصفی: «هفت افلاک» (هفت: صفت، افلاک: موصوف)، «یک نظر» (یک: صفت، نظر: موصوف)، «عجایب نقش ها» (عجایب: صفت، نقش ها: موصوف)، «رنگ های بی شمار» (بی شمار: صفت، رنگ ها: موصوف).
  2. ترکیب اضافی: «کردگارِ افلاک»، «فضلِ خود»، «کارِ ما»، «کام و زبانم»، «فروغِ رویت»، «شوقِ تو»، «جانِ جان».

قیدها و انواع آن ها: چاشنی های جمله

قیدها کلماتی هستن که زمان، مکان، حالت، یا دلیل انجام فعل رو نشون میدن. توی ستایش هم چندین قید رو دیدیم:

  • قید حالت: «ز رحمت» (از روی مهربانی)، «پدیدار» (آشکارا).
  • قید زمان: «در وقت بهار».
  • قید تأکید: «حقیقت»، «یقین»، «بی شک».
  • قید مکان: «سوی خاک».

منادا و نقش «را»: صدا زدن و نشانه های خاص

«منادا» کلمه ایه که برای صدا زدن یا خطاب قرار دادن کسی به کار میره. مثل «الهی» که به معنی «ای خدا» هستش و توی این شعر دوبار تکرار شده.

اما «را»، این حرف کوچولو ولی پرکاربرد، نقش های مختلفی داره:

  1. نشانه مفعول صریح: پرکاربردترین نقش «را» که توی «فضلِ خود را یارِ ما کن» دیدیم. (فضل، مفعول است).
  2. فک اضافه (نادر): بعضی وقت ها «را» معنی «برای» یا «به» میده و مضاف الیه رو از مضاف جدا می کنه. توی این شعر این کاربرد رو نداشتیم.

توی شعر ستایش، هرجا که «را» رو دیدید، بدونید که قبلش یه مفعول اومده، حتی اگه معنی «مفعولی» به نظر نرسه. مثلاً در «فضل خود را یار ما کن»، «فضل» مفعوله.

نتیجه گیری: تسلط بر دستور، کلید فهم عمیق ادبیات

رسیدیم به انتهای سفر دستوری مون توی شعر زیبای «ستایش» فارسی دهم. امیدوارم که حالا با دید بازتر و تسلط بیشتری به این شعر و حتی بقیه اشعار نگاه کنید. همونطور که با هم دیدیم، تحلیل دستوری فقط یه سری قواعد خشک و خالی نیست؛ بلکه مثل یه نقشه راه می مونه که بهمون کمک می کنه تا به عمق معنی و زیبایی کلمات و جملات پی ببریم.

با یادگیری نکات دستوری ستایش فارسی دهم، نه تنها برای امتحان های مدرسه آماده می شید، بلکه یه مهارت خیلی مهم رو هم کسب می کنید: توانایی تحلیل و موشکافی متون ادبی. این مهارت فقط برای ادبیات نیست، تو هر رشته ای که باشید و با هر متنی که سروکار داشته باشید، به کارتون میاد. پس حسابی تمرین کنید و این نکات رو جدی بگیرید. هرچی بیشتر تمرین کنید، بیشتر وارد این دنیای قشنگ میشید و لذت بیشتری هم می برید. به قول معروف: «کار نیکو کردن از پر کردن است!»

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نکات دستوری ستایش فارسی دهم | آموزش کامل و جامع" هستید؟ با کلیک بر روی آموزش، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نکات دستوری ستایش فارسی دهم | آموزش کامل و جامع"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه