روایت اکبر اعتماد از بازگشت به ایران پس از ۲۷ سال/ آقازاده گفت هنوز روحیه شما بر سازمان انرژی اتمی حاکم است

روایت اکبر اعتماد از بازگشت به ایران پس از ۲۷ سال/ آقازاده گفت هنوز روحیه شما بر سازمان انرژی اتمی حاکم است

به گزارش خبرگزاری اکسکو روز گذشته ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ اکبر اعتماد بنیان گذار سازمان انرژی اتمی مشهور به «پدر فناوری هسته ای ایران» در سن ۹۵ سالگی در فرانسه درگذشت. او در دوران محمدرضا پهلوی در سمت های مختلفی ازجمله رئیس موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی کشور رئیس سازمان انرژی اتمی ایران رئیس دانشگاه بوعلی سینا همدان خدمت کرد و غالب نهادهایی را که بعدا ریاستش را برعهده گرفت خود بنیاد نهاد. اعتماد تا کمی پیش از پیروزی انقلاب ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را برعهده داشت. در آستانه انقلاب و نگاه منفی انقلابیون به انرژی هسته ای ناچار به خروج از کشور شد و تا ۲۷ سال بعد در زمان ریاست غلامرضا آقازاده رئیس وقت انرژی اتمی نتوانست به ایران بازگردد؛ اما پیامدهای مثبت اقدامات او در این سازمان به اندازه ای برجسته بود تا جایی که همه روسای بعدی و کارکنان این سازمان همچنان صنعت هسته ای ایران را مدیون او می دانند. اعتماد در سال های اخیر گفت وگویی در قالب تاریخ شفاهی با حسین دهباشی انجام داد که توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی منتشر شد (۱۳۹۷) او در این گفت وگو درباره بازگشتش به ایران پس از انقلاب چنین روایت کرده است:

من بیست وهفت سال ایران نبودم. اولین تماسی که با من گرفتند درست یکی دو سال بعد از جنگ ایران و عراق بود. آمدند و گفتند که «به شما تبریک می گوییم؛ بعد از ده سال که همه جا را بررسی کردیم سازمان انرژی اتمی تمیزترین و پرقدرت ترین سازمان ایران بوده.» گفتم: «خیلی ممنون ام ولی چرا به من می گویید؟! من که می دانستم… اگر مردید بگویید این روزنامه های تان بنویسند مردم بدانند.» خلاصه گفتند: «شما بیایید ایران. بچه های سازمان انرژی اتمی بچه های خودتان هستند بیایید اداره اش کنید.» چندین بار رفتند و آمدند در عرض شاید یک سال. ولی من آن وقت اصلا آمادگی نداشتم برای این که نمی دانستم اصلا کار دست چه کسی است. می شود کار کرد نمی شود کار کرد برنامه شان چیست اتم برای چه می خواهند؟ نیامد. شش هفت سال پیش بود یک آقای (محمد سعیدی که آن وقت زمان ریاست آقازاده بود) گفت: «فلانی حق دارید بدانید ما داریم چه کار می کنیم.» یک لپ تاپ هم آورده بود. یک مقدار زیادی کارهای شان را نشان داد با رقم و عدد و این ها و برنامه هایی که داشتند. من خیلی خوشحال شدم. یکدفعه آخرش گفت: «شما چرا یک سر نمی آیید ایران؟» من اصلا تا آن وقت فکرش را نکرده بودم. تصور من این بود که من درست و حسابی نمی توانم بروم ایران مگر مخفیانه بروم. نه گذرنامه داشتم نه شناسنامه داشتم نه کارت ملی هیچ چی. همان جا تلفن کرد به سفارت ایران. نمی دانم با چه کسی صحبت کرد. مثل این که با سفیر صحبت کرد. کارم راه افتاد خلاصه.

بعد از بیست وهفت سال که رفتم ایران آقازاده رئیس وقت سازمان انرژی اتمی به من تلفن کرد و خواست من را ببیند. اتومبیل فرستاد دنبالم. من به دفترش رفتم. گفت: «من سوالی دارم. در ایران رسم است که هر رئیسی که می رود مرتب پشت سرش بد می گویند اما شما الان بیست وهفت سال است که رفته اید در شرایطی هم رفته اید که فرار کرده اید اما هنوز به هر جایی که در این سازمان می روم می بینم روحیه شما حاکم است. مثلا به اتاق کسی می روم می بینم عکس شما در اتاقش است. به اتاق دیگر می روم حرفی می زنم می گوید اگر دکتر اعتماد الان این جا بود این کار را می کرد. شما چه کار کرده اید؟» گفتم: «من خدمتگزار همکارانم بودم.» زنگ زد و مستخدم یک قرآن با جلد ترمه خیلی شیک آورد گذاشت روی میزش. گفت: «روزی که اعلام شد ۲۰ فروردین روز انرژی اتمی است نمایندگان مجلس و بزرگان شهر تهران به سازمان آمدند که تشکر کنند و این قرآن را برای تشکر از سازمان آورند. همان موقع با خودم گفتم من شایستگی دریافت این قرآن را ندارم این را درواقع باید به شما می دادند از شما تشکر می کردند. همان روز تصمیم گرفتم این قرآن را نگه دارم و حالا از طرف اهالی تهران این را به شما به عنوان قدردانی تقدیم می کنم و خواهش می کنم که شما این را بپذیرید.» من قرآن را گرفتم و رفتم. منظورم این بود که حتی مسئولین امر فعلی فهمیده اند که ما آن موقع چه کارهایی کرده ایم و حالا آمده اند داغانش کرده اند!

… وقتی برای ملاقات با آقازاده می رفتم درِ آسانسور طبقه چهارم که باز شد و من وارد طبقه شدم مستخدم پیری آن جا بود تا من را دید به پایم افتاد و شروع کرد به بوسیدن و این ها من بلندش کردم و در بغلم گرفتم و او را بوسیدم. مدام می گفت: «آقای دکتر امروز برای ما روشنایی آوردی! امروز برای ما سعادت آوردی!» خب من مستخدمان سازمان را که نمی شناختم او هم که من را ندیده بود و از نزدیک نمی شناخت و با هم حرف نزده بودیم فقط در آن زمان شنیده بود که رئیس سازمان کسی است که برای همه ارزش قائل است غذایش را می آورد در همان جایی می خورد که همه می خورند یا مثلا اگر وامی هست اول به رده ها و طبقات پایین می دهد. خب ببینید به این مستخدم شخصیت داده بودند و او خودش را با من برابر می دید. این کاری بود که من در سازمان انرژی اتمی کردم و بنابراین وقتی بعد از بیست وهفت سال که ایران نبودم با آن مستخدم روبه رو شدم برخورد ما آن قدر محبت آمیز بود. او را در آغوش گرفتم نوازشش کردم گفتم شما پدر منی.»

منبع «ایران و اتم تاریخ شفاهی زندگی و آثار اکبر اعتماد» به کوشش حسین دهباشی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ۱۳۹۷ صص ۲۳۴-۲۳۶

۲۵۹

روایت اکبر اعتماد از بازگشت به ایران پس از ۲۷ سال/ آقازاده گفت هنوز روحیه شما بر سازمان انرژی اتمی حاکم است

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "روایت اکبر اعتماد از بازگشت به ایران پس از ۲۷ سال/ آقازاده گفت هنوز روحیه شما بر سازمان انرژی اتمی حاکم است" هستید؟ با کلیک بر روی بین الملل، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "روایت اکبر اعتماد از بازگشت به ایران پس از ۲۷ سال/ آقازاده گفت هنوز روحیه شما بر سازمان انرژی اتمی حاکم است"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه